بر باد رفته
ای وای بر اسیری که از یاد رفته باشد
در دام مانده باشد٬صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشد ٬چون باد رفته باشد
از آه درد ناکی سازم خبر دلت را
روزی که کوه صبرم ٬بر باد رفته باشد
آواز تیشه امشب از بیستون نیامد
گویا به خواب شیرین ٬فرهاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ماهم ٬بر باد رته باشد
ای.....
تو را دوست می دارم ٬نمی دانم چرا
شاید این طبیعت ساده و بی آلایش من ٬
حد و مرزی برای دوست داشتن نمی سناسد.
ولی سخت در این مکتوب فرو نشسته ام ٬
چه مرا دوست می دارد ؟
ای فرشته نازل شده بر چشمانم ٬وتو
ای شقایق زندگی ام ٬
ای تنها ستاره آسمان قلبم ٬
ای زیباترین زیبایی های محبت ٬
ای بهانه خواب شبهایم ٬
ای تنها نیاز زنده بودنم ٬
ای نیمه پنهان من ٬
و تو ای معشوق من ٬
تو را با تمام وجود دوست دارم و می پرستم
نمیدانم این را دیدی كه من به خاطر تو به همه ی خلقت كفرگفتم؟
تو همه ی هستی ام بودی توسرچشمه ی خلقتم بودی
ای امید بی پایان بعد از تو دیگر امیدی برای ماندن ندارم
امشب میخواهم تو را بهیاد بیاورم...
چشمانم را میبندم و میخواهم به یاد بیاورم روزهای خوب با تو بودن را
چه روزها كه به انتظار آمدنت ایستادم و امیدم این بود كه خواهی آمد
بیاد ندارم حتی لحظه ای در آمدن تاخیر كرده باشی
میدانم كه امروز برای اولین بار در جایی دیگر تو منتظر من هستی
و امروز چندمین روزیست كه تاخیر كردم
عشق من میترسم .... میترسم از اینكه از انتظار خسته شوی .....من
هیچ وقت تنهایت نگذاشتم و میدانم امروز تنهایی
به من بگو ...
آنجا همه چیز خوب است .... آنجا كسی هست كه هنگام ناراحتی مرحم
دردهایت باشد
میدانم....به خدا میدانم تنهایی سخت است
برای من كه كشنده است خوب من
ترا به خدا كمی تحمل كن
می آیم ...به خدا قسم می آیم .... من خیلی بی تابم .... به اندازه ی سهم
توام بی تابی میكنم.... عشق پاكم من به جای توام
اشك میریزم ...مبادا اشك بریزی
من می آیم .... آمدنم را به ثانیه حساب كن
و انگاه من ثانیه ها را خواهم كشت
"صبر خدا "
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم که اول ظلم را می دیدم از مخلوق
بی وجدان ٬جهان را با همه ی زیبایی و زشتی به روی
یکدیگر ویرانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان ٬
دیگری پوشیده از صد جامه رنگین٬ زمین و آسمان را
واژگون مستانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم که در همسایه صد ها گرسنه ٬چند
بزمی ٬گرم عیش و نوش می دیدم ٬نخستین نعره
مستانه را خاموش آن دم بر لب پیمانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
نظرات شما عزیزان:
خودم
ساعت14:17---6 مهر 1390
امیدوارم از مطالبه من خوشتان آمده باشد